در جستوجوی مکانی به نام خانه: نگاهی به رمان «موشها و آدمها» اثر جان اشتاینبک
در جستوجوی مکانی به نام خانه: نگاهی به رمان «موشها و آدمها» اثر جان اشتاینبک
کلیات
نام اثر و نویسنده: «موشها و آدمها» اثر جان اشتاینبک (آمریکا)
عنوان اصلی: Of Mice and Men
زبان اصلی: انگلیسی
صفحات: 103
سال انتشار اولیه: 1937
معرفی رمان «موشها و آدمها»
رمان «موشها و آدمها» را قبلاً در مطلبی با موضوع «معرفی ده کتاب کوتاه و جذاب» مختصراً معرفی کردم و در مطلبی دیگر دربارۀ فیلم برگرفته از آن نیز صحبت کردم. در این مطلب، مفصلتر دربارۀ این کتاب فوقالعاده مینویسم.
«موشها و آدمها» رمانی از جان اشتاینبک، نویسندۀ آمریکایی، است که در سال 1937 منتشر شد. اشتاینبک این رمان را بر اساس تجربیات دوران نوجوانیاش نوشته، یعنی زمانی که در دهۀ 1910 در مزارع کار میکرد. او عنوان کتاب را از شعری از رابرت برنز شعر اسکاتلندی گرفته است که میگوید «بهترین نقشههای موشها و آدمها / اغلب به بیراهه میرود».

خلاصۀ داستان
داستان دربارۀ جرج میلتون و لنی اسمال است، دو کارگر دورهگرد مزرعه که در جستوجوی کار از شهری به شهر دیگر میروند با این آرزو که روزی خانه و مزرعۀ کوچکی از آن خود داشته باشد. لنی کمتوان ذهنی است و جرج برای او شخصیتی پدرگونه است، آرامش میکند و در مواقع بحرانی نمیگذارد با قدرت جسمانی فراوانش کار دست کسی بدهد. تا اینکه سرانجام لنی اسمال در یکی از مزارع دستهگلی به آب میدهد که جمعکردنش این بار کار راحتی نیست.
مضامین کتاب «موشها و آدمها»
اشتاینبک در سرتاسر کتاب بر رؤیاها و آرزوها تأکید دارد. جرج آرزو دارد مستقل یا به اصطلاح رئیس خودش باشد، مزرعهای داشته باشد و به قول خودش «کسی» باشد. لنی هم آرزو دارد در مزرعۀ جرج کنارش باشد و از خرگوشهای او نگهداری کند. شخصیتهای دیگری همچون کندی و کروکس نیز از آرزوهای خود میگویند. همینطور همسر کورلی که آرزو دارد هنرپیشه شود.
تنهایی از دیگر مضامین مهم رمان این کتاب است. کندی پس از مرگ سگش تنها میشود. همسر کورلی تنها شده، چون شوهرش فردی که فکر میکرد از آب درنیامده. رفاقت جرج و لنی نیز تا حد زیادی حاصل تنهایی هردوی آنهاست. کروکس این مضمون را به صراحت میگوید «آدمی که کسی رو نداشته باشه عقلش میپره. هیچ فرقی نداره طرف کیه، فقط باید یکی کنارت باشه». از قضا داستان اصلی کتاب در شهر سولداد (به معنای «تنهایی») میگذارد.
اقتباس سینمایی
اقتباسهای این کتاب محدود به سینما نیست و نمایشنامهها و اپراهایی نیز از روی آن اقتباس شده است، از جمله نمایشنامهای که خود اشتاینبک بر مبنای این رمان نوشت و جایزۀ بهترین نمایشنامۀ حلقۀ منتقدین نیویورک را از آن خود کرد.
اما در حوزۀ سینما، دستکم شش فیلم از روی این رمان ساخته شده است که از آنها به دو مورد اشاره میکنم.
نسخهای که به نظرم جذابترین فیلم برگرفته از رمان «موشها و آدمها» است، فیلمی با همان نام به کارگردانی گری سینایس است که در سال 1992 اکران شد. خود سینایس در این فیلم نقش جرج میلتون را بازی میکند و جان مالکوویچ اجرای فوقالعادهای در نقش لنی اسمال دارد که باعث میشود این شخصیت تا مدتها در ذهن بماند.

دیگر اقتباس قابلتوجه، نسخهای ایرانی است که در سال 1351 منتشر شد. این فیلم «تپلی» نام دارد و رضا میرلوحی آن را کارگردانی کرده است. همایون و مرتضی عقیلی نقش دو شخصیت اصلی داستان را بازی میکنند.

اگر رمان «موشها و آدمها» را خواندهاید یا هریک از فیلمهای برگرفته از آن را دیدهاید، نظراتتان را با ما در میان بگذارید.
Dr reza yazdaniyan
من دقيقا وقتي چهارده يا پانزده ساله بودم اين كتاب رو خواندم از تمامي قسمتهاي كتاب ، قسمت پاياني كتاب و كشته شدن لني بدست دوستش تاثير عميقي بر من گذاشت كه هنوز بعد مدتها همچنان در ذهنم باقي مانده است. به نظرم داستان در مورد كساني كه در پي آرزوهاي خود هستند ولي در نهايت آرزوهاي خودشان رو برباد رفته مي بينند و چه سرنوشت هاي غم انگيزي.
January 14, 2021 at 8:03 pm
shafieenasab
موافقم. واقعاً بهیادماندنیترین صحنۀ کل رمان است و درواقع انگار کل صحنههای رمان پیش میآید تا به آنجا ختم شود. در فیلم برگرفته از رمان هم جان مالکوویچ و گری سینایس در آن صحنه واقعاً گل کاشتهاند.
January 15, 2021 at 9:11 am