نقد و بررسی کتاب «شبهای روشن» اثر فئودور داستایفسکی
نقد و بررسی کتاب شبهای روشن اثر فئودور داستایفسکی
کلیات
نام اثر و نویسنده: «شبهای روشن» اثر فئودور داستایفسکی
عنوان اصلی: Белые ночи
زبان اصلی: روسی
صفحات: 82
سال انتشار اولیه: 1848
معرفی کتاب شبهای روشن
فئودور داستایفسکی از آن دسته نویسندگانی است که یک کشور تا سالهای سال به او افتخار میکنند. بسیاری او را برترین نویسندۀ تاریخ ادبیات روسیه میدانند. در قدرت آفرینش ادبی داستایفسکی جای هیچ پرسشی نیست. تنها مانعی که در این میان وجود دارد این است که آثار بلندتر داستایفسکی همچون «برادران کارامازوف» و «جنایت و مکافات» به مراتب پیچیدهاند و خواننده بهتر است خواندن آثار او را از کتابهای سادهتری آغاز کند. «شبهای روشن» یکی از گزینههای خوب برای شروع آشنایی با آثار گرانسنگ فئودور داستایفسکی است.

خلاصۀ داستان
داستان دربارۀ راوی جوان (و طبق معمول: بینام) است که عاشق خیالپردازی است. او تنها در خانهای در سنپترزبورگ زندگی میکنند و از قرار معلوم هیچ دوست و خانوادهای ندارد. فقط خدمتکار مسنی به نام ماترونا و چند رهگذر که هرازگاهی در راه محل کار، سلامی با آنها میکند.
راوی یک شب با دختری جوان به نام ناستنکا آشنا میشود. دختر یتیم است و او را فرستادهاند تا نزد مدربزرگ بدرفتارش زندگی کند؛ از این جهت دخترک هم به اندازۀ راوی تنهاست. این دو فوراً با هم دوست میشوند و این دوستی، دستکم از طرف راوی، خیلی زود به عشق بدل میشود. غافل از اینکه ناستنکا نامزد مردی دیگر است.
ویژگی خاص «شبهای روشن»
این اثر ویژگیهایی دارد که در آثار داستایفسکی چندان معمول نیست. مثلاً اینکه شخصیت اصلی داستان فردی عموماً شاد است و کسانی که آشنایی کلی با آثار برجستۀ داستایفسکی داشته باشند میدانند که چنین چیزی را به ندرت میتوان در آثار او یافت. نکتۀ دیگر اینکه «شبهای روشن» از داستانهای اولیۀ داستایفسکی است و طبیعتاً به اندازۀ آثار مشهورترش پخته نیست. ولی شاید به همین جهت باشد که این کتاب یکی از مناسبترین آثار برای آغاز آشنایی با داستایفسکی است و بعد از آن، پس از آشنایی با سبکوسیاق کلی این نویسندۀ بزرگ، میتوان سراغ آثار دیگرش رفت.
با وجود اینکه گفتم این داستان به اندازۀ آثار بعدی داستایفسکی پخته نیست، این نکته را نباید فراموش کرد که این اثر به قلم فئودور داستایفسکی است، یعنی یکی از بهترین قصهگوهای تاریخ که اینجا نیز داستان زیبایی گفته است. گرچه پایان داستان غمانگیز است، ولی شاید همین نکته باشد که باعث میشود داستان تأثیرگذاری بیشتری داشته باشد. از آنجا که نمیخواهم داستان لوث شود، جزئیاتی بیشتر از این نمیگویم.
چنانکه قبلاً گفته شد، داستان «شبهای روشن» خالی از ایراد نیست. مثلاً اینکه کل رابطۀ راوی با ناستنکا در حد یک هفته است که شاید خوانندۀ امروزی را یاد عشقهای مجازی بیندازد. نکتۀ دیگر اینکه راوی بعضی وقتها بیش از حد رودهدرازی میکنند. مثلاً بخش دوم حاوی مونولوگی است که خیالپردازیهای موردعلاقهاش را با جزئیات کامل تشریح میکند. چنین بخشهایی میتواند برای بعضی خوانندگان نکتهای منفی به شمار بیاید، چون بعضاً سیر داستان را مختل میکند.
سخن پایانی
با وجود عیب و ایرادهای یادشده، داستان «شبهای روشن» بسیار جذاب است و میتواند دروازهای برای ورود به دیگر رمانها و داستانکوتاههای داستایفسکی باشد و تصور مخوفی را که بسیاری از خوانندگان بالقوه از آثاری همچون «برادران کارامازوف» دارند تا حدی تعدیل کند.
اقتباسهای سینمایی شبهای روشن
تا کنون فیلمهای متعددی بر مبنای کتاب «شبهای روشن» ساخته شده که از آنها میتوان به فیلم ایرانی «شبهای روشن» به کارگردانی فرزاد مؤتمن و بازی مهدی احمدی و هانیه توسلی اشاره کرد. از دیگر اقتباسهای برجسته میتوان فیلم ایتالیایی «شبهای روشن» (محصول 1957) لوکینو ویسکنتی را مثال زد.

اگر شما هم «شبهای روشن» را خواندهاید یا هریک از اقتباسهای سینمایی آن را دیدهاید، نظراتتان را با ما در میان بگذارید.