داستان خیانت و رستگاری: نگاهی به «بادبادکباز» اثر خالد حسینی
داستان خیانت و رستگاری: نگاهی به «بادبادکباز» اثر خالد حسینی
کلیات
نام اثر و نویسنده: «بادبادکباز» اثر خالد حسینی (افغانستان – آمریکا)
عنوان اصلی: The Kite Runner
زبان اصلی: انگلیسی
صفحات: 371
سال انتشار اولیه: 2003
معرفی رمان «بادبادکباز»
«بادبادکباز» عنوان نخستین رمان خالد حسینی، نویسندۀ افغانآمریکایی است که به داستان پسرکی کابلی به نام امیر میپردازد. ماجراهای این داستان در دورانی پرآشوب از تاریخ افغانستان رخ میدهد، از سقوط سلطنت این کشور، تا مداخلۀ نظامی شوروری، فرار پناهندگان به پاکستان و آمریکا و ظهور رژیم طالبان.
«بادبادکباز» خیلی سریع به کتابی محبوب تبدیل شد. این رمان با فروش بالغ بر هفت میلیون نسخه در آمریکا، بیش از دو سال در فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز قرار داشت. این اثر همچنین با استقبال بسیار خوبی از سوی منتقدین هم مواجه شد، هرچند بعضی بخشهای داستان در کشور افغانستان جنجال زیادی به پا کرد.

خلاصۀ داستان
داستان مربوط به رفاقت امیر، پسرکی پولدار و حسن، پسر خدمتکارشان است. با اینکه امیر علاقۀ زیادی به او دارد، ساختارهایی اجتماعی بر رفاقتشان سایه افکنده است. تا اینکه حکومت افغانستان سقوط میکند و همهچیز دگرگون میشود.
سخنان خالد حسینی دربارۀ مضامین کتاب «بادبادکباز»
خالد حسینی، نویسندۀ این کتاب، معتقد است دلیل محبوبیت این رمانش، مضامین جمانشمولی است که در آن نشان داده میشود:
مضامین رفاقت، خیانت، عذاب وجدان، رستگاری و عشق پرتنش میان پدران و پسران همگی مضامینی جهانشمول هستند و مختص افغانستان نیستند. برای همین است که کتاب توانسته مرزهای فرهنگی، نژادی، دینی و جنسیتی را در نوردد و با خوانندگانی با پیشینههای مختلف ارتباط برقرار کند. (خالد حسینی، 2005)
اقتباس سینمایی
رمان «بادبادکباز»، چهار سال پس از انتشار اولیه، در قالب فیلمی به کارگردانی مارک فاستر بازآفرینی شد. در این فیلم خالد عبدالله نقش امیر، همایون ارشادی نقش بابا و احمدخان محمودزاده نقش حسن را ایفا میکنند. این فیلم قرار بود در نوامبر 2007 اکران شود، اما به دلیل تهدید بازیگران افغان این فیلم به مرگ و نیاز به خروج آنها از کشور، اکران فیلم شش هفته به تعویق افتاد.
فیلم «بادبادکباز» در نهایت جوایز زیادی را به خود اختصاص داد و نامزدی جوایز معتبری همچون اسکار، بفتا و جایزۀ فیلم منتخب منتقدین را نیز دریافت کرد.

اگر این رمان فوقالعاده را خواندهاید یا فیلم آن را تماشا کردهاید، دیدگاههایتان را با ما در میان بگذارید.
Dr reza yazdaniyan
جمله هايي زيباتر از اين جملات نمي تواند حق مطلب را به دقيق ترين شكل ممكن بيان كند
:
فقط یک گناه وجود دارد، فقط یکی. آن هم دزدی است. هر گناه دیگری صورتِ دیگرِ دزدی است.
وقتی مردی را بکشی، زندگی را از او دزدیده ای. حق زنش را برای داشتن شوهر دزدیده ای، همینطور حق بچه هایش را به داشتن پدر. وقتی دروغ بگویی، حق طرف را برای دانستن راست دزدیده ای. وقتی کسی را فریب بدهی، حق انصاف و عدالت را دزدیده ای.
چیزی زشت تر از دزدی نیست. مردی که چیزی را بگیرد که حقش نیست، چه زندگی باشد و چه یک قرص نان…
واقعا زيباست
آقاي شفيعي نسب چرا هر دفعه مي خواهم پست بذارم بايد آدرس ايميل ام رو بذارم ، اون گزينه پايين رو هم تيك مي زنم ولي مثل اينكه فايده اي ندارد.
January 17, 2021 at 7:11 pm
shafieenasab
بسیار زیبا بود. اگر درست به خاطر داشته باشم، این جملات را بابا به امیر میگوید، آنجا که امیر چندتا از حرفهای معلم دینیشان را پیش او نقل میکند.
واقعاً دلم میخواهد یک بار دیگر رمانش را بخوانم.
در رابطه با ایمیل، گمانم برای کامنتینگ حتماً باید وارد شود و چارهای نیست.
January 17, 2021 at 7:28 pm
Reza yazdaniyan
بادبادك هميشه نماد رهايي و دوستي و صلح است و عجيب است كه همه حوادث در مواجه با اين بادبادك اتفاق مي افتدد و بچه هاي افغان كوچه به كوچه بدنبال اين بادبادك مي دوند همانطور كه سالهاست بدنبال رهايي و صلح در زندگي واقعي شان هستند و اساسا هيچ كسي باندازه بادبادك باز اين حجم از رهايي را درك نخواهد كرد.
January 17, 2021 at 7:43 pm
shafieenasab
در تأیید حرفتون میتونم به این نکات اشاره کنم که تا وقتی اوضاع کشور در آرامشه، بادبادکبازی رونقی داره، ولی بعد از اینکه نفرت و خشونت جای اون اوضاع سابق رو میگیره (البته این نکته بماند که اون وضع هم آتش زیر خاکستره)، بادبادکبازی هم از تبوتاب میافته. همینطور صحنۀ آخر کتاب که آشتی امیر با فرزند حسن وقتی صورت میگیره که با هم مشغول بادبادکبازی میشن.
January 18, 2021 at 5:03 pm