بیرون از اینجا مرگ است: نگاهی به نمایشنامۀ «آخر بازی» اثر ساموئل بکت
بیرون از اینجا مرگ است: نگاهی به نمایشنامۀ «آخر بازی» اثر ساموئل بکت
کلیات
نام اثر و نویسنده: «آخر بازی» (پایان بازی) اثر ساموئل بکت (ایرلند)
عنوان اصلی: Endgame یا (Fin de partie)
زبان اصلی: فرانسوی
صفحات: 60
سال انتشار اولیه: 1957
معرفی نمایشنامه
«پایان بازی» نمایشنامهای تکپردهای از ساموئل بکت، نویسندۀ ایرلندی و برندۀ جایزۀ نوبل ادبیات، است که چهار شخصیت دارد. این نمایشنامه را، بعد از «در انتظار گودو»، معمولاً بهترین اثر بکت میدانند. هارولد بلوم، منتقد معروف آمریکایی، این اثر را بهترین نمایشنامه نثر قرن بیستم خواند. خود ساموئل بکت هم این اثر را شاهکار خود میدانست. در این نمایشنامه نیز مانند بسیاری از دیگر آثار بکت به موضوعاتی همچون نارضایتی، درد، یکنواختی، بیمعنایی، وحشت، شوخطبعی، پوچی، اگزیستانسیالیسم، ناتوانی افراد در ارتباط با یکدیگر، نابودی، روابط خانوادگی و … پرداخته میشود.
خلاصۀ داستان
داستان پس از فاجعهای آخرالزمانی است (که جزئیاتش هرگز مشخص نمیشوند). هَم، خدمتکارش کلوو و پدر و مادرش نَگ و نِل (که در دو سطل آشغال زندگی میکنند) با هم در خانۀ هَم گرفتار شدهاند. چنانکه از نمایشنامههای بکت انتظار میرود، تعیین خط داستان مشخصی برای این اثر دشوار است و بیشتر پیرنگ به گفتوگوهای ابزورد میان شخصیتها و البته داستانی برمیگردد که هَم تعریف میکند.

جایگاه نمایشنامۀ «آخر بازی»
این اثر، شاهکار بکت با موضوع نومیدی و اضطراب وجودی است و جهانبینی فلسفی او را به تصویر میکشد: بیهودگی کامل زندگی بشر و انحطاط و نارضایتی گریزناپذیر از آن. این اثر در ژانری قرار میگیرد که بکت آن را «تراژیکمدی» مینامید، که این انگاره را میتوان در جملۀ شخصیت نل خلاصه کرد: «هیچچیز خندهدارتر از ناشادمانی نیست».

مضامین «آخر بازی»
یکی از مفاهیمی که در این نمایشنامه نشان داده میشود خاصیت چرخهوار آغاز و پایان است. در سطرهای ابتدایی نمایشنامه میخوانیم «تمام شد» و در مابقی اثر نیز مرتباً به درهمتنیدگی آغاز و پایین برمیخوریم.
تنهایی و پوچی از دیگر مضامین «آخر بازی» هستند. یکی از تنشهای دائمی در این اثر این است که آیا کلوو هم را ترک میکند یا نه. مدام تهدید به ترک میکند و حتی گاهی این کار را میکند، اما نمیتواند کامل خود را جدا کند. هَم نیز مدام به کلوو میگوید تنهایش بگذارد، اما قبل از اینکه کلوو کامل از آنجا برود، فوراً او را برمیگرداند. گویی این دو مجبورند کنار هم بمانند، اما هیچکدامشان نمیداند چرا.
اگر این نمایشنامۀ عجیب را خواندهاید یا اجرایی از آن دیدهاید، نظراتتان را با ما در میان بگذارید.