سفر به تاریکترین پستوهای ذهن با رمان «تونل» اثر ارنستو ساباتو
نقد و بررسی رمان تاریک «تونل» ارنستو ساباتو، اثر کلاسیک اگزیستانسیالیستی
کلیات
نام اثر و نویسنده: «تونل» اثر ارنستو ساباتو (آرژانتینی)
عنوان اصلی: El túnel
زبان اصلی: اسپانیایی
صفحات: 158
سال انتشار اولیه: 1948
معرفی رمان «تونل» اثر ارنستو ساباتو
«تونل» شاید مشهورترین اثر ارنستو ساباتو، نویسندۀ آرژانتینی (1911 تا 2011) باشد که بسیاری از منتقدین آن را با «بیگانه» آلبر کامو مقایسه کردهاند و نیویورک تایمز بوک ریویو آن را اثر «کلاسیک اگزیستانسیالیستی» نامیده است.
این اثر که اولین بار در 1948 منتشر شد مشترکاتی با بیگانۀ کامو دارد. هر دو اثر راوی اول شخصی دارند که پس از قتل به زندان افتاده و از همانجا اتفاقاتی را که منجر به گرفتاریشان شد روایت میکنند.
ساباتو را متأثر از داستایوفسکی و کافکا نیز دانستهاند که این امر بهخصوص در تصویر تیرهاش از وضعیت انسان نمایان است.
خلاصۀ «تونل» اثر ارنستو ساباتو
داستان مربوط به رابطۀ پیچیدۀ میان هنرمندی به نام خوان پابلو کاستل و زنی به نام ماریا ایریبارنه هانتر است. کاستل اولین بار این زن را در حال تماشای یکی از تابلوهایش میبیند و چنین حسی میگیرد که این زن میتواند تمام احساسات و مفاهیم نهفته در آفرینش هنری او را درک کند. کاستل چنان عاشق ماریا میشود که میخواهد با هرچه در توان دارد به او برسد.
اما سرانجام وقتی موفق میشود با او تنآمیزی کند، درمییابد که خواستهاش چیزی بسیار فراتر از این است. «تنها چیزی که دستگیرمان شد اطمینان از این امر بود که تمدید و تقویت یگانگی از طریق عملی جسمانی غیرممکن است». کاستل فردی وسواسی است که دیدگاهی تحقیرآمیز نسبت به تمام مردم دارد. و همین ویژگی منجر به نوعی از غرور و انزوا در او میشود. او نیز مانند مرسو ضدقهرمان رمان «بیگانه»، با شفافیت کامل اندیشههای درونی خود را تحلیل میکند: «معمولاً احساس تنهایی در دنیا با نوعی حس برتری و نگاه بالابهپایین همراه است. من تمام نوع بشر را حقیر میدانم؛ اطرافیانم همه پلید، فرومایه، احمق، طماع، بیفرهنگ و چشمتنگ به نظر میرسند. از تنهایی نمیترسم؛ من مثل خدایان المپ هستم».

شخصیت اصلی داستان فردی است که اینچنین تنهایی را میستاید و مدام از زمین و زمان عیب و ایراد میگیرد. پس نباید از او انتظار فردی کامل را داشت. سرانجام سوءظن و تاریکی بر او چیره میشود و با این گمان که ماریا به او خیانت میکند، سراغ ماریا میرود و او را با چندین ضربۀ چاقو به قتل میرساند.
البته این نکته را عرض کنم که پایان داستان که اینجا گفتم، قطعاً لوث کردن ماجرا نیست، چون همان صفحۀ اول رمان تونل، راوی خودش را معرفی میکند و میگوید ماریا را کشته است و حالا قصد دارد ماجراهای منتهی به آن قتل را بازگوید.
سخن پایانی
در پایان در توصیف رمان تونل میتوان گفت که هیچ نقطۀ روشنی در آن نیست و صفحهبهصفحۀ آن تیرهوتاریکتر از قبل میشود. ولی با این وجود، یا شاید هم دقیقاً به همین دلیل، خواندن سطربهسطر آن با لذت همراه است.
اگر شما هم رمان زیبای تونل را خواندهاید، نظراتتان را با ما در میان بگذارید.